برگزاری نشست علمی-دانشجویی با موضوع«رویکرد نظریه بازیها به برنامهریزی بازآفرینی شهری»
معاونت پژوهشی مرکز آموزش مدیریت دولتی با هدف تعامل با دانشگاهیان و مراکز آموزشی و پژوهشی، نشست علمی-دانشجویی با موضوع «رویکرد نظریه بازیها به برنامهریزی بازآفرینی شهری » را برگزار کرد. در این نشست جمعی از دانشجویان و فرهیختگان مدیریت دولتی حضور داشتند موضوع توسط فاطمه احسانی، نگین غیاثوند، میعاد محمودزاده ارائه و مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
در این نشست، موضوع بازآفرینی شهری که در سالهای اخیر از یک فرایند صرفاً کالبدی به عرصهای پیچیده از تصمیمگیری جمعی و تعارض منافع میان بازیگران متعدد تبدیل شده است مورد بحث قرار گرفت. بر این اساس رویکرد نظریه بازیها به برنامهریزی بازآفرینی شهری تلاش دارد این فرایند را با نگاهی تحلیلی و دادهمحور بازخوانی کند. این مطالعه بر این فرض استوار است که نوسازی شهری زمانی موفق میشود که رفتار و ترجیحات همه ذینفعان از شهرداریها و سرمایهگذاران گرفته تا ساکنان و نهادهای مدنی در یک چارچوب قابل پیشبینی و تعاملی تحلیل شود. از آنجا که هر گروه در پی پیشینهسازی منافع خود است و دسترسی نابرابری به اطلاعات دارد، ساختار تصمیمگیری به میدان بازیهای استراتژیک شبیه میشود؛ جایی که نتیجه، نه از اراده یکجانبه، بلکه از تعامل و اعتماد میان بازیگران حاصل میگردد.
در این نشست دانشجویی، نظریه بازیها بهعنوان ابزاری برای تحلیل تعارض و همکاری در پروژههای بازآفرینی و گرافی تحلیل تعارض بهویژه به دلیل تواناییاش در شبیهسازی تصمیمات واقعی در شرایط عدم قطعیت، جایگاه برجستهای در این چارچوب معرفی گردید. این مدل به سیاستگذاران کمک میکند تا حالات ممکن، گزینههای تصمیم و روابط علت و معلولی میان آنها را ترسیم کنند و با بررسی ثباتهای مختلف مانند Nash و SEQ ، به پیشبینی رفتار واقعی بازیگران بپردازند. بدین ترتیب، این روش امکان آن را فراهم میسازد که پیش از اجرای پروژه، پیامدهای احتمالی هر تصمیم از منظر منافع و ریسکهای گروههای مختلف سنجیده شود. در واقع نظریه بازیها میتواند شکاف میان دانش دانشگاهی و تصمیمسازی شهری را کاهش داده و فرآیند بازآفرینی را از حالت واکنشی و بخشی به رویکردی استراتژیک و مشارکتی ارتقا دهد.
در ادامه حاضران به بررسی و تحلیل نمونههای جهانی در این پژوهش پرداختند که نشان میدهد موفقیت یا شکست پروژههای بازآفرینی به میزان تطبیق میان قواعد بازی و واقعیتهای اجتماعی بستگی دارد. چنانچه پروژههایی نظیر Bristol Temple Quarter یا بازآفرینی محلات سئول در کره جنوبی نشان دادهاند که اعتمادسازی، شفافیت اطلاعات و تقسیم منافع بهصورت منصفانه میتواند منجر به تعادل پایدار میان بازیگران شود. در مقابل، نمونههای شکستخورده مانند پروژههای نوسازی Pruitt–Igoe در آمریکا یا بافت Kowloon Walled City در هنگکنگ، نتیجه مستقیم تصمیمگیریهای بالابهپایین، نادیدهگرفتن ترجیحات محلی و بیتوجهی به انگیزههای واقعی ذینفعان بوده است. در چنین مواردی، نبود اطلاعات متقارن و سازوکارهای مشارکتی، به فروپاشی اعتماد و ناکامی در اجرای برنامهها انجامیده است؛ الگویی که در برخی پروژههای داخلی نیز مشاهده میشود.
در پایان این نشست تأکید شد که کاربست نظریه بازیها در بازآفرینی شهری تنها زمانی مؤثر خواهد بود که با اصلاح نهادی، شفافسازی فرآیندهای تصمیمگیری و ایجاد مشوقهای واقعی همراه شود. بر اساس یافتههای ارائهشده، توصیه میشود پیش از آغاز هر پروژه، تحلیل ذینفعان و نقشه تعارضها بهدقت تهیه شود تا مسیرهای همکاری و توافق شناسایی گردد. همچنین، باید میان سیاستگذاران، متخصصان و جوامع محلی پیوندی نهادمند ایجاد شود تا دادهها و ترجیحات هر گروه به زبان مشترک سیاستگذاری ترجمه شود.
در نهایت، پژوهشگران نتیجه گرفتند که بازآفرینی شهری موفق، نه از مسیر اجبار و کنترل، بلکه از طریق گفتوگو، اعتمادسازی و همراستاسازی منافع قابل تحقق است؛ جایی که نظریه بازیها به ابزاری برای گفتوگو میان علم، سیاست و جامعه تبدیل میشود.
- لینک کوتاه : /ZCE
نظر دهید